معنی دسته جمعی- همگی

لغت نامه دهخدا

دسته جمعی

دسته جمعی. [دَ ت َ / ت ِ ج َ] (ق مرکب) همه باهم.متحدانه. جمعاً. همگی. همگروه. همگان. همگی باهم.


همگی

همگی. [هََ م َ / م ِ] (ضمیر مبهم، ق) تمامی و همه. (از غیاث). جملگی. کلاً. یکسر. یکسره. (یادداشت مؤلف): جبرئیل بیامد و پری بزد قصر ملک و همه ٔ حشم را بر زمین فروبرد و همگی هلاک شدند. (قصص الانبیاء).
خیز نظامی نه گه خفتن است
وقت به ترک همگی گفتن است.
نظامی.
شاه بدان صید چنان صید شد
که ش همگی بسته ٔ آن قید شد.
نظامی.

فرهنگ فارسی هوشیار

دسته جمعی

باهم، همگی، جمعاً


جماع دسته جمعی

خرانبار

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کلمات بیگانه به فارسی

فارسی به عربی

دسته جمعی

اجتماعی، مجموعه، بالإجماعِ


حرکت دسته جمعی

موکب


گردش دسته جمعی

نزهه


دسته جمعی خوردن

نزهه

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

دسته جمعی- همگی

667

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری